نماز
یکی از موضوعات مهم که در بحث امر به معروف و نهی از منکر مورد توجه است بحث نماز است .
در زیر به اهمیت و آثار نماز می پردازیم :
1ـ اهمیت نماز
2ـ بهترین وسیله تکامل
3ـ رازى سرپوشیده در هدایت، آرى یا نه؟
4ـ آثار نماز
* * *
1. اهمیت نماز
با توجه به آیات قرآن کریم ـ تنها کتاب معتبر آسمانى در دست بشر ـ مىتوان دریافت که به هیچ عبادتى به اندازه نماز، اهمیت داده نشده است. خداوند در باره همه انبیاء و اولیا تأکید بر نماز نموده است; اولین سفارش به حضرت موسى (علیه السلام) در کوه طور، نمازاست.(طه/14)حضرت عیسى (علیه السلام) در گهواره فرمود: ... و اوصانى بالصلوة و الزکاة مادمتُ حیاً. (مریم/30 ـ 31) بنابراین برترین عملى که انسان را به خدا نزدیک مىکند نماز است.
روایات هم در این باره بسیار است. از جمله این که نماز به عنوان عمود دین معرفى شده است، (الکافى، ج4،ح1،ص570) همانند چادرى که اگر عمودش را بکشند، چادر مىافتد. مشکل ما این است که این سخنان را جدى نمىگیریم،نماز واقعا چنین است. اگر عظمت نماز را باور کردیم آن را جدىتر مىگیریم. آخرین سفارش و پیام امام صادق (علیه السلام) در حال احتضار به بستگان و شیعیان این است که اگر کسى نماز را سبک بشمارد مشمول شفاعت ما قرار نمىگیرد.(بحار، ج47، ب1، ح5، ص2) نمازى که همه ما هر روز چند بار مى خوانیم و پیش از ورود در نماز (در اذان و اقامه) شهادت مى دهیم که رستگارى در نماز است و نماز را برترین عمل; «خیر العمل» معرفى مى کنیم، اما چقدر باورمان است که نماز خیر العمل است؟ حتى برتر از جهاد; زیرا نماز است که انسان را به جهاد مىکشاند و کسى که به نماز اهمیت ندهد به جهاد هم نخواهد رفت.
2. بهترین وسیله تکامل
با توجه به این که نماز در مقایسه با بسیارى از اعمال; مانند حج، جهاد و... خیلى آسانتر و سادهتر است، فلسفه این که نماز «خیر العمل» و بهترین وسیلهى تکامل و موجب رستگارى معرفى شده است، چیست؟ در جنگ تحمل سختىها، کشتن و کشته شدن در کار است، اما نماز ترکیبى از الفاظ و حرکات است، بنا بر این چگونه نماز با این همه آسانى، بهترین کارهاست؟ حقیقت عبادت این است که انسان در مقابل معبود حقیقى همه چیزش را تسلیم کند. ما با توجه به مقام و موقعیت اجتماعى، براى خویش یک نوع ربوبیتى ـ البته خیلى خفیف ـ قائل هستیم و خواستهها و میل هایى داریم که دلمان مىخواهد به این خواسته ها برسیم. به دیگر سخن در همه ما کمابیش مرتبهاى از خودپرستى، هواپرستى و تبعیت از دلخواه ـ با اختلاف مراتب ـ به چشم مىخورد. اگر این خود خواهى بر همه امور زندگى ما سایه افکند، هوا جایگزین خدا مىشود و معبود ما هواى ما خواهد بود. (فرقان/43) چرا على(علیه السلام)شبانه روزى هزار رکعت نماز مىخواند؟ یا برخى از بزرگان امثال علامه طباطبایى (ره) در حال راه رفتن و...به نماز مستحبى مشغول مىشدند! نماز عملى است که مىتواند تمام وجود انسان را هم از جهات بدنى، هم از جهات ذهنى، فکرى، قلبى و روحى، همه را در خدمت عبادت قرار دهد. از این رو است که نماز واقعاً «خیرالعمل» است. پس نماز بهترین رفتارى است که مىتواند هدف آفرینش را که بندگى و رفع انانیت است از انسان برطرف سازد و هیچ کار دیگرى همانند نماز این هنر را ندارد.
3. رازى سرپوشیده در هدایت، آرى یا نه؟
شاید یکى از فریبندهترین دامهاى شیطان این باشد که عدهاى فکر مىکنند براى تکامل روحى و معنوى باید به کارهایى روى آورند که هیچ کسى نمى داند، و اینها به عنوان اسرار و راز نزد بعضى از اشخاص وجود دارند، در صورتى که خداوند آن چه به هدایت و کمال نهایى انسان مربوط است، در کتابهاى آسمانى مورد تاکید قرار داده و چیزى را به عنوان «رازى سرپوشیده» نزد بعضى از اشخاص نگه نداشته است. آیا اگر چیزى مهمتر از نماز در تکامل و هدایت انسان نقش داشت، خدابخل مىکرد؟!
4. آثار نماز:
اگر نماز این همه پى آمد دارد، چرا ما اینها را در خود نمى یابیم؟ یکى از آثارى که در خود قرآن به آن تصریح شده، این است که نماز انسان رااز کارهاى زشت باز مىدارد(عنکبوت/45) و ما با مراجعه به نمازهاى خود،این اثر را نمىیابیم. نماز مىتواند آدم را به معراج ببرد، (بحار، ج82، ب2،ح1،ص248)اما ما پس از سالها نماز خواندن هیچ معراجى نرفتیم. این مشکل بى شک به این بر مىگردد که نماز ما نماز حقیقى نیست. بارها اتفاق افتاده وقتى «السلام علیکم و رحمة الله» را بر زبان راندیم، تازه یادمان افتاده که داشتیم نماز مىخواندیم. هر فکرى که وقتهاى دیگر فرصت اندیشه در باره آنها را نداریم در صدد بر مى آییم در نماز این وظیفه!! را به جایى برسانیم. هر چیزى را که گم کردیم با تفکر عمیق در نماز پیدا مى کنیم. فرصت خوبى است، نمازگزار چند دقیقهاى فراغت دارد، فکر کند تا مشکل خود را حل نماید. این مىشود نماز!نماز در واقع براى این است که خودپرستىها کنار روند و افراد همه هستى خود را به خدا برگردانند و اعتراف کنند که همه چیز متعلق به خداونداست و باید در اختیار او و در راه او به کار برده شود. در نماز باید حالت عبودیت و رنگ بندگى ظهور داشته و در هر حرکتى از نماز سمبلى از بندگى تجلى پیدا کند. حقیقت این است که ما اداى نماز خواندن را در مىآوریم از این رو موجب تکامل ما نمىشود و به راستى باید از این نمازهایمان توبه کنیم. ما براى خدا به اندازه یک انسان عادى ارزش قائل نشدیم. اگر شخصى پیش شما حاضر شود و بخواهد به شما احترام کند و شما واقعاً شایسته احترام باشید (مثل فرزند در برابر پدر و مادر)، اما رویش به طرف فردى دیگر باشد، این نوع رفتار احترام است یا اهانت؟ ما زمانى که در نماز حواسمان جاى دیگر است یعنى روى ما به طرف دیگرى است و به خداوندى که در برابرش ایستادهایم توجه نداریم، و طبیعى است که نفهمیم چه مىگوییم. در حدیث قدسى آمده است کسى که به نماز مىایستد و مىگوید «الله اکبر» و در ذهنش چیزى بزرگتر از خدا هست (یعنى برایش مهمتر است) و به یک چیز دیگرى توجه دارد (که نشانه اهمیت آن است) آیا نمىترسد که صورت او را به صورت الاغى مسخ کنم؟ اگر غیر خداوند را بزرگتر مىپندارد و به او توجه دارد، چرا به زبان مىگوید: «خدا بزرگتر است»؟ آیا خدا را مسخره مىکند؟!!
پس علت این که ما از نمازهایمان بهرهاى نمىبریم، این است که نمازهاى ما واقعاً فقط صورت و شکل نماز را دارند.
آیهاى در قرآن هست که ظهور ابتدایى آن درباره نهى از روى آوردن به نماز در حال مستى است . (نساء/43)فلسفه این نهى نیز این است که شخص در حالت مستى نمى فهمد چه مىگوید، افرادى نیز در نماز واقعا نمى فهمند چه مى گویند. آیا این ارزش دارد و موجب تکامل انسان مى شود؟! تعریف هاى یک شخص مست از انسان چه ارزشى دارد؟ با توجه به علتى که در این آیه آمده است (حتى تعلموا ما تقولون) مىتوان گفت: مَثَل کسانى که نماز مىخوانند اما نمىفهمند چه مىگویند، چه کار مىکنند و در مقابل چه کسى ایستادهاند، مثل مستى است که خودش هم نمىفهمد چه مىگوید. چنین نماز گذارى در حکم مست است و کلامش با حالش تناسب ندارد. نهایت کارى که نیکان از ما، انجام مى دهند این است که قرائت نماز (صورت و قالب عمل) درست رعایت شود در صورتى که باید حقیقت و روح نماز در این حرکات تجلى پیدا کند. به دیگر سخن حرکات و اذکار در نماز ابزارى است که نشان دهنده آن حالات قلبى باید باشد. این حرکات در نماز یک حرکات سمبلیک است و آن که حقیقتاً انسان را به خدا نزدیک مىکند دل انسان است که باید با خدا ارتباط پیدا کند. اگر آن حالات نباشد باید با توجه به این اعمال و اقوال سعى کرد که آن حالات را ایجاد و تقویت کرد، اما اگر اصلاً آن حالات در کار نباشد، این نماز یک قالب مردهاى بیش نیست. یک موجود مرده چقدر ارزش دارد؟ حقیقت نماز آن توجهات قلبى آن است و ما متأسفانه به آن اهمیت نمىدهیم. نتیجه کلى این که اگر نماز، واقعا نماز باشد آن وقت خواهیم دید که چه برکاتى و چه آثارى در زندگى دنیا و ترقیات معنوى ما خواهد داشت.